کد خبر: ۳۴۳۹۲
تاریخ انتشار : ۰۸:۵۴ - ۳۱ شهريور ۱۳۹۷
مردم روستای کزاز شازند در محاصره لوله‌های سر به فلک کشیده پالایشگاه نفت، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی گیر افتاده‌اند. پیشرفتی که برای آن‌ها چیزی جز سرطان، ناراحتی‌های پوستی عجیب و غریب، جنین‌های بدون قلب و نازایی به ارمغان نیاورده است. این روستای هزار و ۹۰۰ نفری در ۲۰کیلومتری اراک بوی زندگی نمی‌دهد.

به گزارش برق نیوز، مردم روستای کزاز شازند در محاصره لوله‌های سر به فلک کشیده پالایشگاه نفت، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی گیر افتاده‌اند. پیشرفتی که برای آن‌ها چیزی جز سرطان، ناراحتی‌های پوستی عجیب و غریب، جنین‌های بدون قلب و نازایی به ارمغان نیاورده است. این روستای هزار و ۹۰۰ نفری در ۲۰کیلومتری اراک بوی زندگی نمی‌دهد. به قول عبدالله از اهالی کزاز: «اگر باور نمی‌کنید که پالایشگاه این بلا را سر ما آورده و ما دروغ می‌گوییم، یک بار یونجه و چند شاخه انگور ببرید آزمایش تا بفهمید چرا زنان ما نازا شده‌اند و جوانان ما سرطان می‌گیرند.»

 از جاده‌ای که به سمت کزاز می‌رود می‌توان سه تا از بزرگ‌ترین کارخانه‌های استان مرکزی را دید؛ پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه شازند با دودکش‌های غول پیکر و دکل‌هایی که از دهانشان آتش می‌ریزد. صدای اذان ظهر در روستا می‌پیچد. روبه‌روی سوپرمارکتی عبدالله، زن و مردی پشت وانت مشغول فروش لباس هستند. به سمت‌شان می‌روم و با اولین سؤال، سیل درد از خانه‌ها و پنجره‌ها و کوچه‌ها جاری می‌شود و دور من حلقه می‌زند. زنی که با چادر گلدار رنگ رو رفته‌ای به وانت تکیه زده می‌گوید: «دو سه سال است اینجوری شده، هرکس هم می‌رود دکتر می‌گویند برای پالایشگاه است.»
 
عبدالله جعفری سریع از مغازه بیرون می‌آید و انگشت‌های تاول زده‌اش را در آفتاب تند ظهر جلوی صورتم می‌گیرد تا جواب همه سؤالاتم را بگیرم: «اینجا ۸۰ درصد مردم سرطان دارند. این دست‌های من هم به خاطر پالایشگاه اینجوری شده، دیگر پرسیدن ندارد. پسر ۴ ساله‌ام ناراحتی پوستی گرفته؛ پوستش مثل چرم شده، دانه دانه می‌شود، اما صدای ما که به گوش کسی نمی‌رسد.»

با داد‌های دردآلود عبدالله چند نفری از خانه‌ها بیرون می‌آیند و هر کدام آماری از تعداد سرطانی‌ها و مرگ و میر روستا می‌دهند. یکی از ۳۵ کودک استثنایی می‌گوید و دیگری از مرگ چند زن و مرد سرطانی در ۴۰روز اخیر. یکی از آب آلوده می‌گوید و دیگری از یونجه‌هایی که به دست می‌چسبند. همه چیز در بدترین حالت ممکن است.

زنی که سرک کشان در خانه کناری مغازه عبدالله را باز می‌کند کم کم چادر به سر وارد جمع می‌شود و می‌گوید: «آقا باد که می‌آید نفس نمی‌شود کشید، حتی کولر را هم نمی‌شود روشن کرد. یک بویی در فضا می‌پیچد که غیرقابل تحمل است.» او از تجمع در مسجد و اعتراض به فرماندار شازند می‌گوید. اعتراضی که بدون هیچ نتیجه مثبتی به پایان رسیده: «همه می‌دانند اینجا آلوده است، اما کاری نمی‌کنند. شما هم بی خود خودت را اذیت نکن!»

علی جعفری ۲۸ ساله با موتور سر می‌رسد. لباسش را بالا می‌زند تا جای بخیه‌های بین مهره‌هایش را ببینیم، همان جایی که توموری سرطانی تا پای مرگ او را کشاند، اما سالم مانده و چه سالم ماندنی: «کمرم گرفته و باز نمی‌شود، دیگر نمی‌توانم کار کنم و شده‌ام سربار خانواده. اگر نمی‌توانند ما را از اینجا ببرند جای دیگری اسکان بدهند، لااقل امکانات درمانی در اختیار ما بگذارند. هر سری می‌رفتم شیمی درمانی ۷۰۰ هزار تومان پولش می‌شد؛ همه هم یا سرطان دارند یا چند وقت دیگر می‌گیرند. مگر ما چقدر درآمد داریم؟ کاری هم در این روستا نمانده، حتی به هیچ کدام ما بجز انگشتان یک دست در همین پالایشگاه کار ندادند. کار و سودش برای آنهاست بدبختی و فلاکتش برای ما.»

سوار موتورش می‌شوم تا مرا به دیدن زنانی ببرد که نازایی گرفته‌اند یا زنانی که نوزاد بدون قلب زاییده‌اند. اولین خانه چند خیابان بالاتر است. چند زن جوان مشغول شستن رخت‌ها در لگن‌های بزرگ مسی هستند و یکی از آن‌ها زهراست که همین چند ماه پیش کودکش را سقط کرده. از شلنگ، آبی به دست و صورتش می‌زند تا شاید درد یادآوری آن روز‌ها را، شسته باشد: «دکتر‌ها گفتند قلبش شکل نگرفته بود؛ تا گفتم از کجا آمده‌ام دکتر‌ها سریع گفتند برای آلودگی هوای روستای شماست. خیلی‌ها هستند که این مشکل را داشتند و دیگر دکتر‌های اراک این منطقه را می‌شناسند. اینجا یا سرطان می‌گیری و می‌میری یا بچه‌ات نمی‌شود یا مثل من بچه بدون قلب به دنیا می‌آوری. آن‌هایی که بچه دارند هم دائم نگران هستند، چون نفس کشیدن اینجا سخت است و بعضی از بچه‌ها خون دماغ می‌شوند.»

زنی با قدم‌های آهسته و به کمک دیواری که تکیه گاهش شده، از اتاق بیرون می‌آید. صورت رنگ پریده‌اش نشان از حال خرابش دارد. اعظم دو سالی هست که زمین گیر شده؛ با لهجه غلیظ و نفسی که به سختی بالا می‌آید می‌گوید: «من بدبخت و بی‌جون شدم. از ریه‌ام عکس انداختند و گفتند برای آلودگی هواست. نه بیمه داریم نه پول، الان دو سال است اینجوری شده‌ام.» دستگاه اکسیژن ساز را از لای نرده‌های پنجره نشانم می‌دهد. دستگاهی که به جان او بسته است.

زن‌ها شروع می‌کنند به حرف زدن؛ یکی روی بالکن مشغول پهن کردن رخت است و دیگری وسط حیاط: «بچه من وام گرفت و خانه درست کرد، ولی آنقدر بچه‌اش خون دماغ شد که خانه را ول کرد رفت اراک.» رفت اراک تا زنده بماند؟ می‌گوید: «زن برادرم سه چهار ماه پیش بچه انداخت. دکتر می‌گفت: بهتر است دیگر باردار نشوی.» بچه‌هایی که اگر به دنیا می‌آمدند به علت معلولیت و ناقص الخلقه بودن هیچ وقت بوی نفت پالایشگاه به دماغ‌شان نمی‌خورد و زنانی که شاید دیگر فرزندی در آغوش نگیرند. همینطور خانه پشت خانه و کوچه پشت کوچه درد و بیماری است که به جان مردم افتاده. دائم از خودم می‌پرسم آن‌ها تاوان چه چیزی را می‌دهند؟

در آهنی خانه که باز می‌شود، محمدجواد را می‌بینم که ایستاده. با لباس استتار و تفنگ پلاستیکی به دست درحال نگاهبانی است. عینک ته استکانی به چشم دارد و پوست صورتش قهوه‌ای سوخته است. آن طور که معصومه می‌گوید: «از روزی که به دنیا آمد قلبش دو سوراخ داشت و یک رگ اضافه. یک چشمش هم نابیناست و یکی هم کم بینا. رنگ پوستش هم به خاطر آلودگی هوا این طوری است.» معصومه، مادر محمدجواد تأکید می‌کند که عکسی نگیرم، چون دوست ندارد کودکش انگشت نمای محل شود.

آلاینده‌های صنعتی که بر سر مردم می‌ریزد نه تنها به سلامتی آن‌ها آسیب‌زده بلکه زمین‌های آن‌ها را هم آلوده کرده؛ باغ‌هایی که یک روز پر از سیب و تاکستان‌هایی که روزی پر از انگور بوده. پساب‌های شیمیایی، زمین‌هایی را که روزی خیار و گوجه و لوبیا در آن برداشت می‌شد بایر و عقیم و بی‌حاصل کرده. آبگیر نیستان که روزگاری هویت محل بوده به علت برداشت از سرچشمه‌ها و حفر چاه‌های عمیق پالایشگاه خشک شده و حتی آب کشاورزی هم آلوده شده. به قول مرد دامدار که تکیه زده به پیشخوان مغازه: «دام‌هایی که روزی جگرشان طلایی بود حالا انگار قیر خورده باشند کنار پفی‌شان (جگر سفید) دمل چرکی می‌زند و مجبوریم شکمبه و سیرابی و جگر و پفی را بریزیم دور.» اینجا روزگاری آبادی بوده، اما حالا تنها خاطره‌ای گنگ از روستایی است خوش آب و هوا و سرسبز.

عبدالله جعفری از کشو نایلونی پر از قرص را درمی‌آورد و روی پیشخوان می‌گذارد: «روزی یک جعبه ژلوفن می‌فروشیم، چون بیشتر مردم سردرد‌های وحشتناک دارند. از هرکس بپرسی، به شما می‌گوید که چقدر همه می‌خوابیم انگار که سِر شده باشیم. صبح که از خواب بلند می‌شویم انگار قبض روح شده نمی‌توانیم از رختخواب بلند شویم و دوباره می‌افتیم توی جا.» از روستا به سمت زمین‌ها و باغ‌هایی که تقریباً چسبیده به پالایشگاه است، می‌روم. نوک یونجه‌ها سیاه شده و گردی روی سبزی‌شان نشسته. زمین‌هایی که خشک شده و دکلی که در چند صدمتری بر سرشان آتش می‌ریزد.

مصطفی عرب فرماندار شهرستان شازند می‌گوید: قطع به یقین ذات صنعت آلاینده است و متأسفانه در کل شهرستان شازند این آلاینده‌ها تأثیرات زیادی روی آب، خاک و سلامت مردم گذاشته. ما معتقدیم صنایع باید به‌صورت پایدار توسعه پیدا کند و همه جوانب و عوارض در این زمینه سنجیده شود. از طرف دیگر صنایع باید مسئولیت اجتماعی خود را نسبت به جامعه انجام دهد و خوشبختانه پتروشیمی تقبل کرده بیمارستانی ۱۶۰ تختخوابی در شهرستان احداث کند. بنده در شروع مسئولیت و در همان اولین روز به روستای کزاز رفتم و دغدغه‌های این مردم را از نزدیک دیدم. مطمئن باشید ما بازهم برای شنیدن درددل مردم به این روستا خواهیم رفت و سعی خواهیم کرد مشکلات را برطرف کنیم.

مهدی بخشی عضو شورای شهر شهرستان شازند نیز اظهار می‌کند: متأسفانه بواسطه جانمایی نادرست صنایع سنگینی مانند پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی ظلم‌های زیادی به مردم شازند شد. کزاز هم یکی از روستا‌هایی است که به علت نزدیکی به پالایشگاه به وفور بیماری‌هایی مانند سرطان و بیماری‌های پوستی، سقط جنین و نازایی در بین اهالی‌اش شیوع دارد. در اسناد شهرستان، کزاز روزگاری مرکز بخش بوده، اما حالا مردم این روستا بیمارند و زمین‌های کشاورزی و دام‌های آنان دچار مسمومیت شده.‌ای کاش مسئولان ۲۴ ساعت می‌رفتند کزاز زندگی می‌کردند تا از نزدیک شاهد تأثیر آلاینده‌های صنعتی بر زندگی مردم باشند، اما متأسفانه مسئولان تنها به فکر صندلی‌های خود هستند و مردم را رها کرده‌اند.
 
منبع: ایران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حمید پارسامنش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۴
0
1
با سلام و احترام نکته غم انگیز این مقاله و موارد مشابه در کشور ما مثل همه کارهای دیگر اظهار نظر های مطلقا غیر علمی و غیر کارشناسی توسط افرادی با مدارک و عناوین تحصیلی کاملا غیر مرتبط و پاسخ و دفاعی به مراتب بدتر غیر کارشناسی تر توسط مسولین هم مزید بر علت میشود به همین خاطر است که تمام این موارد کسی حاضر به امضای اظهاراتش نیست و با نام مستعار .....اما بنده حمید پارسامنش هستم فوق لیسانس بهداشت صنعتی و دکترا در محیط زیست و 25سال است در این امور کار میکنم فعلا هم نان نیروگاه را میخورم هر چند که قراردادم با همکاران محترم خدماتی فرقی ندارد مال انها بهتر شاید باشد پس ......
نویسنده محترم اولا به احتمال قوی فیلم های دوران جنگ سرد را خیلی دیده اند ...شهر های متروکه بعد انفجار اتمی را در ذهن داشته اند و قطعا سوال و جواب های متن را هم به نوعی زحمت کرده خودشان سناریو نویسی کرده اند چون به حساب خودشان هم قصد خیر داشته اند هم این کارها مال مبتدی هاست وقتی همه چیز میدانم دیگر .....اما قطعا اگر جای دیگری و قانون مند تری این نوع اظهار نطر کنیم یا عواقب سنگین حقوقی در انتظار ماست یا ......مدتی استراحت پزشکی برایمان تجویز میشود .
گزارش علمی مفصلی در تحلیل این نوشته تهیه کرده ام که ...به هر حال ...دیگر نه حالی هست و نه انگیزه ای اما چند نکته را یاد اوری میکنم ؛
1 در یک مقاله علمی به این وزانت که فرمایشات اقا عبدالله با دقت نقل شده و 1900نفر جمعیت دارد نباید دو جدول و نمودار باشد که اقلا تعداد تلفات سنگین سرطان ها نوع سرطان ها عامل دقیق سرطان تعداد افرادی که یک چشم یا بی سر متولد شده اند را مشخص کند ؟ فعلا به این موضوع که جناب علامه چگونه ارتباط ان یکی سرطان را با این یکی الاینده که اسمش را نمیداند نداریم و قبول میکنیم همان تعداد قبول است ....
2 یک روستای نفره میانگین سالی چند مرگ باید داشته باشد که بیشتر از ان غیر طبیعی باشد تا بتوانیم مابقی و بیشتر ان را به این کشتار هولناک منتسب کنیم ؟؛
سازمان ثبت احوال مرجع استعلام این سوال است که به طور کلی عرض میکنم این روستا حدود سالی 40نفرفوت و نفر تولد بر اساس میانگین رشد جمعیت کشور خواهد داشت چند نفر اینها بر اثر چه سرطانی و جند نفر بر اثر مرگ طبیعی مرده و ...پس چه گونه از میانگین ماهی سه مرگ به علل مختلف چندین مرد و زن فقط در روز اخیر مرده اند ؟ ایا اینجوری محقق محترم کل جمعیت 1900نفره را ظرف دو سال تلف نمیکند ؟
دوست عزیز جلو فروختن ژلوفن برای درمان این امراض کشنده را توسط اقای عبدالله بگیرید بخدا ژلوفن .....
با این همه نازاپی و بچه های یک چشم و.... قطعا سالهاست در کزاز کسی به دنیا نیامده یا مرده است تاقا تمام شاخص ها و نرم ها و امارها را یکجا خراب نکنید یکی یکی خراب کنید لطفا تخیلات خود را این همه خطرناک و پر فاجعه نکنید برای خودتان خوب نیست .
گمانم اقای بخشی هم مقام مسول نباشند تنها اسمی که این محقق برجسته برده اند کسی است که نه تحصیلاتی در این زمینه دارد و نه صالح به اظهار نظر است ایشان که ایثن همه تلفات دارند خوب بود اقلا با یک بهیار در شازند مصاحبه ای میکردند دانشگاه و وزارت بهداشت و... پیشکش ....خلاصه اینکه این اظهارات بیشتر از انکه بیانگر حقیقتی باشد توهینی وحشتناک به خواننده است که احمق فرض شده هر چند که ساده انکاری وحشتناک محقق محترم که نتوانسته اند تناسب حداقلی اعداد را هم با هم برقرار کنند و سالی چند هزار مرده از یک حمعیت نفری بیرون نکشند و هزاران مصدوم درست کرده و یونجه را به سمی تبدیل کرده اند که قطعا ملیون ها دلار مشتری برای ساخت قوی ترین حشره کش جهان خواهد داشت ناشی از نااگاهی مطلق نویسنده بقه اصول اولیه یک تحقیق است که میتوانست سری به اینترنت بزند و مقاله ای از یک فاجعه را با تغییراتی به عنوان این فرمایشات حقیقتا خنده دار که ناشی از تخیل بعد از دیدن فیلم های اواخر قرن امریکایی است تحویل مردم بدهند البته یادم نرود اظهار تاسف کنم برای ذتنها مقامی که اسمی از او برده شده که چگونه نمیداند یا نمیتواند بگوید نه پزشک هستم و نه سم شناس نه اپیدمیولوژیست هستم و. نه بهیارل .......و به اسانی.....
از طرف دیگر چندین موسسه تحقیقاتی و جند کشور بزرگ در طول جنگ به عراق در ساخت بمب شیمیاپی کمک کردند ملیون ها دلار هزینه شد تا بتوانند از بمب شیمیاپی استفاده کنند که علیرغم انم همه تجهیزات اگر باد مواد را پراکنده نمیکرد و اگر فاسد نمیشد و اگر ....200 یا 300 یا همین حدود از ایرانی ها مصدوم میشدند این چه سوپر ماده ای است که 80درصد تلفات و سرطانی داده است :میزان شیوع سرطان در اسیب دیدگان بمباران اتمی ژاپن نصف که سهل است ده درصد هم نبود 80درصد به نظرتان بیشتر شوخی نمیاید ؟
اصلا بدبین نباشیم حالا اسم اتین الاینده وحشتناک کشنده چی هست ؟ ادرس دقیق تر ندارید بلاخره از نیروگاه است از پالایشگاه یا پتروشیمی ؟ نکند ایشان هم مثل همان پیر مرد روستاپی همه اینها را دولت میداند و فرقی نمیکند ؟
موضوع دیگر ان است که هیچ اظهاری از این جنس بدون اشاره دقیق به مرجع مطالعاتی و محقق و....دارای کوچکترین ارزش برای قضاوت نبوده و هیچ اعتباری برای ان قایل نمیشوند این همه کشتار و هشتاد درصد مبتلای سرطان را یک نفر محقق نبوده تحقیق نیم بندی بکند ؟ لازم نیست اسمی از یک ماده شیمیاپی اصلا همینطوری رو هوا ....برده شود ؟ حتما همان مواد که ان خانم پیر زن کافیست ؟
این چه ماده وحشتناکی است که با یونجه دشمنی دارد اسمی ....رسمی ندارد ؟
اگر جایی در یک روز مورد اسهال گزارش شود وزارت بهداشت فورا ...اقداماتی هر چند نا کافی انجام میدهد این همه کودک بی دست و یک چشم متولد شده و درصد ساکنین سرطان درد دارند وزارت بهداشت الان کجاست یعنی کشور تا این حد به حال خود رها شده ؟
این یونجه ها رو گاو و گوسفند ...ااثر ندارند ؟
این قتل عام فجیع نیازمند یک اسم یم تایید کننده اقلا پزشک عمومی یک تحقیق که فقط یک مورد ان برای مطالعه دخالت فقط یک ماده بر فقط میزان یک نهوع سرطان سالها وقت میبرد محقق محترم مگر چند سال عمر و جند تخصص دارند که این همه حقیقت علمی اثبات کرده اند ؟اینکه افتخار دارد چرا نام مستعار ؟جایزه نوبل ...شیمی پزشکی خودشان مگر نمیخواهند ؟
ارسال نظر قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
نتیجه عبارت زیر را وارد کنید
captcha =
وضعیت انتشار و پاسخ به ایمیل شما اطلاع رسانی میشود.
پربازدیدها
برق در شبکه های اجتماعی
اخبار عمومی برق نیوز
عکس و فیلم
پربحث ترین ها
آخرین اخبار