ساختار تصمیمگیری و صنعت برق
روزهای گذشته نمایشگاه صنعت برق در تهران برگزار شد. برای توسعه هر کشور وجود چند زیرساخت ضروری است که برق یکی از مهمترین و شرط لازم آنهاست. هیچ واحد تولیدی و خدماتی وجود ندارد که نیازمند به برق، راه و ارتباطات و نظام بانکی نباشد.
به گزارش برق نیوز، توسعه بدون برق غیرممکن است. تامین برق و دیگر زیرساختها نیز به عهده دولت
است و بخش خصوصی نیز باید و میتواند به آن کمک کند. ولی وضعیت این صنعت و
زیرساخت در ایران بسیار تاسفآور است. بلایی که بر سر این صنعت در ١٠ سال
گذشته آمده است، آن را از نقطه قوت اقتصاد و صنعت کشور به یکی از مهمترین
نقاط ضعف آن تبدیل کرده است.
برای آنکه بدانید با چه وضعی در صنعت برق مواجه هستیم، کافی است بخشی از گفتوگوی یکی از اعضای سابق هیاتمدیره برق کشور درباره این صنعت را با هم مرور کنیم و با شرح و تحلیل خود نشان دهیم که چه ارتباطی میان وضعیت ساختار تصمیمگیری و سیاسی جامعه با حال نزار و خطرناک صنعت برق کشور وجود دارد؟
١- نخستین نکته این است که در سالهای گذشته نتوانستهایم متناسب نیاز کشور به ظرفیت تولید برق اضافه کنیم. خب ممکن است بپرسید پس چرا با خاموشی مواجه نشدهایم؟ یا کم مواجه شدهایم؟ پاسخ این است که به دلیل رکود ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی در دولت پیش و نیز وجود تحریمها؛ بسیاری از واحدهای تولیدی با ظرفیت زیر ۵٠ درصد خود کار میکنند. در واقع مصرف برق آنها کم شده، لذا کمبود از طریق کاهش تقاضا و به دلیل رکود جبران شده است. حال فرض کنید که رکود از میان برود و کارخانجات با ظرفیت کامل وارد مدار تولید شوند، بلافاصله مصرف برق افزایش مییابد، ولی چون برقی وجود ندارد که عرضه شود، همه مصرفکنندگان از جمله کارخانجات با قطعی برق مواجه میشوند. وقتی با قطعی برق مواجه شدند، یا مجبورند کارخانه را تعطیل کنند یا کالای تولیدی آنها گرانتر خواهد شد، زیرا دستمزد و سایر هزینهها پرداخت میشود ولی محصول کمتری تولید میشود.
یک راه وجود دارد که برق کارخانجات قطع نشود، باید برق شهرها و مناطق مسکونی قطع شود. طبیعی است که با بحران سیاسی مواجه خواهیم شد. پیش از انقلاب و در سال ١٣۵۴ و بعد از آن، همچنان در ذهن خیلیها هست که خاموشیها تا چه اندازه موجب کلافگی و عصبانیت مردم و مشکلات زندگی شهری شده بود.
٢- وزارت نیرو برای پرداخت بدهیهایش نیازمند حدود ٣٢ هزار میلیارد تومان است (حدود ١٠ میلیارد دلار) تا به نقطه سربهسری مالی برسد! روشن است که چنین پولی در بساط آن نیست. در حالی که این وزارتخانه باید آن قدر پول داشته باشد که در کنار پرداخت بدهی سرمایهگذاری هم بکند تا بتواند سالانه حدود سه تا چهار هزار مگاوات برق به مدار و تولید کشور وارد کند! سال ١٣٨۴ را به یاد دارید! مجلس اصولگرا جلوی افزایش قیمت برق را گرفت و مدعی شد که به مردم عیدی میدهد. از جیب کی؟! از جیب خود مردم. ولی این مردم عزیز حالا باید عوارض پرداخت آن عیدی بیموقع و از جیب خودشان را به چندین برابر قیمت تحمل کنند. نه فقط با خاموشی، بلکه با کاهش تولید. قرار بود که آن موقع وضع برق به جایی برسد که امروز سالانه ١٠ میلیارد دلار صادرات برق داشته باشیم، حالا در وضعی هستیم که باید از جیب مردم پرداخت کنیم تا برق وارد شود! این هم از پرداخت آن عیدی.
٣- در حالی که در صنعت برق به خودکفایی نزدیک شدهایم بخش مهمی از تولیدکنندگان این صنعت یا ورشکست شدهاند یا به مرز ورشکستگی رسیدهاند و با زور مسکّن روی پای خود ایستادهاند. علت نیز ناتوانی وزارت نیرو در پرداخت بدهی آنها و نیز پرداخت سود وامهای بانکی است که به دلیل اضطرار گرفته بودند.
۴- بدتر از همه اینکه ظرفیت اسمی تولید برق ایران حدود ٧۵ هزار مگاوات است، ولی در عمل ما فقط ۵٠ هزار مگاوات بهرهبرداری میکنیم و بقیه به دلیل پایین بودن بهرهوری نیروگاهها به دست نمیآید. چرا؟ یکی به این دلیل ساده که نیروگاهها در مناطق مناسب ساخته نمیشود. چرا؟ فشارهای سیاسی و نمایندگان موجب میشود که در مکانیابی نیروگاهها اصول علمی موجود رعایت نشود و با دست خودمان سرمایههای خودمان را نابود کنیم.
۵- قیمتگذاری برق مشکل بعدی است. با ثابت ماندن قیمت برق، برای کارخانجات به صرفه است که بهجای خریدن وسایل و موتورهای کممصرف، وسایل پرمصرف بخرند، که ارزانتر هستند، یعنی در سرمایهگذاری اولیه صرفهجویی میکنند، ولی به عوض آن مصرف برق یارانهای که از جیب مردم پرداخت میشود، بالا میرود. بهتر است مثال بزنیم. اگر قیمت برق کم باشد و مابهالتفاوت آن از جیب مردم پرداخت شود، برای ما صرف میکند که یخچالی بخریم که ارزان است هر چند مصرف برق آن بالا باشد. در حالی که اگر قیمت برق واقعی شود، برای ما صرف میکند که یخچالی بخریم که مصرف آن A و A+ و حتی A++ است زیرا با مصرف کم برق، گرانی اولیه خرید این یخچال از طریق کاهش هزینه برق مصرفی، جبران میشود. جالبتر از همه پایین بودن قیمت برق کشاورزی است. بهطوری که برخی کشاورزان ترجیح میدهند موتور خود را روشن بگذارند و آب زیادی را از زمین استخراج کنند بدون آنکه نیاز چندانی به آن باشد. در واقع هم آب را تلف کردهایم و هم برق را!! در نهایت پایین بودن درآمد نیروگاهها، موجب میشود که وزارت نیرو نتواند نیروگاه را در موعد مناسب بازسازی کند، لذا نیروگاه مستهلک شده و راندمان آن کم و کمتر میشود. این وضعیت برق کشور است، تاثیر نظام و ساختار تصمیمگیری را در جزءجزء آن بهخوبی میتوان دید.
برای آنکه بدانید با چه وضعی در صنعت برق مواجه هستیم، کافی است بخشی از گفتوگوی یکی از اعضای سابق هیاتمدیره برق کشور درباره این صنعت را با هم مرور کنیم و با شرح و تحلیل خود نشان دهیم که چه ارتباطی میان وضعیت ساختار تصمیمگیری و سیاسی جامعه با حال نزار و خطرناک صنعت برق کشور وجود دارد؟
١- نخستین نکته این است که در سالهای گذشته نتوانستهایم متناسب نیاز کشور به ظرفیت تولید برق اضافه کنیم. خب ممکن است بپرسید پس چرا با خاموشی مواجه نشدهایم؟ یا کم مواجه شدهایم؟ پاسخ این است که به دلیل رکود ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی در دولت پیش و نیز وجود تحریمها؛ بسیاری از واحدهای تولیدی با ظرفیت زیر ۵٠ درصد خود کار میکنند. در واقع مصرف برق آنها کم شده، لذا کمبود از طریق کاهش تقاضا و به دلیل رکود جبران شده است. حال فرض کنید که رکود از میان برود و کارخانجات با ظرفیت کامل وارد مدار تولید شوند، بلافاصله مصرف برق افزایش مییابد، ولی چون برقی وجود ندارد که عرضه شود، همه مصرفکنندگان از جمله کارخانجات با قطعی برق مواجه میشوند. وقتی با قطعی برق مواجه شدند، یا مجبورند کارخانه را تعطیل کنند یا کالای تولیدی آنها گرانتر خواهد شد، زیرا دستمزد و سایر هزینهها پرداخت میشود ولی محصول کمتری تولید میشود.
یک راه وجود دارد که برق کارخانجات قطع نشود، باید برق شهرها و مناطق مسکونی قطع شود. طبیعی است که با بحران سیاسی مواجه خواهیم شد. پیش از انقلاب و در سال ١٣۵۴ و بعد از آن، همچنان در ذهن خیلیها هست که خاموشیها تا چه اندازه موجب کلافگی و عصبانیت مردم و مشکلات زندگی شهری شده بود.
٢- وزارت نیرو برای پرداخت بدهیهایش نیازمند حدود ٣٢ هزار میلیارد تومان است (حدود ١٠ میلیارد دلار) تا به نقطه سربهسری مالی برسد! روشن است که چنین پولی در بساط آن نیست. در حالی که این وزارتخانه باید آن قدر پول داشته باشد که در کنار پرداخت بدهی سرمایهگذاری هم بکند تا بتواند سالانه حدود سه تا چهار هزار مگاوات برق به مدار و تولید کشور وارد کند! سال ١٣٨۴ را به یاد دارید! مجلس اصولگرا جلوی افزایش قیمت برق را گرفت و مدعی شد که به مردم عیدی میدهد. از جیب کی؟! از جیب خود مردم. ولی این مردم عزیز حالا باید عوارض پرداخت آن عیدی بیموقع و از جیب خودشان را به چندین برابر قیمت تحمل کنند. نه فقط با خاموشی، بلکه با کاهش تولید. قرار بود که آن موقع وضع برق به جایی برسد که امروز سالانه ١٠ میلیارد دلار صادرات برق داشته باشیم، حالا در وضعی هستیم که باید از جیب مردم پرداخت کنیم تا برق وارد شود! این هم از پرداخت آن عیدی.
٣- در حالی که در صنعت برق به خودکفایی نزدیک شدهایم بخش مهمی از تولیدکنندگان این صنعت یا ورشکست شدهاند یا به مرز ورشکستگی رسیدهاند و با زور مسکّن روی پای خود ایستادهاند. علت نیز ناتوانی وزارت نیرو در پرداخت بدهی آنها و نیز پرداخت سود وامهای بانکی است که به دلیل اضطرار گرفته بودند.
۴- بدتر از همه اینکه ظرفیت اسمی تولید برق ایران حدود ٧۵ هزار مگاوات است، ولی در عمل ما فقط ۵٠ هزار مگاوات بهرهبرداری میکنیم و بقیه به دلیل پایین بودن بهرهوری نیروگاهها به دست نمیآید. چرا؟ یکی به این دلیل ساده که نیروگاهها در مناطق مناسب ساخته نمیشود. چرا؟ فشارهای سیاسی و نمایندگان موجب میشود که در مکانیابی نیروگاهها اصول علمی موجود رعایت نشود و با دست خودمان سرمایههای خودمان را نابود کنیم.
۵- قیمتگذاری برق مشکل بعدی است. با ثابت ماندن قیمت برق، برای کارخانجات به صرفه است که بهجای خریدن وسایل و موتورهای کممصرف، وسایل پرمصرف بخرند، که ارزانتر هستند، یعنی در سرمایهگذاری اولیه صرفهجویی میکنند، ولی به عوض آن مصرف برق یارانهای که از جیب مردم پرداخت میشود، بالا میرود. بهتر است مثال بزنیم. اگر قیمت برق کم باشد و مابهالتفاوت آن از جیب مردم پرداخت شود، برای ما صرف میکند که یخچالی بخریم که ارزان است هر چند مصرف برق آن بالا باشد. در حالی که اگر قیمت برق واقعی شود، برای ما صرف میکند که یخچالی بخریم که مصرف آن A و A+ و حتی A++ است زیرا با مصرف کم برق، گرانی اولیه خرید این یخچال از طریق کاهش هزینه برق مصرفی، جبران میشود. جالبتر از همه پایین بودن قیمت برق کشاورزی است. بهطوری که برخی کشاورزان ترجیح میدهند موتور خود را روشن بگذارند و آب زیادی را از زمین استخراج کنند بدون آنکه نیاز چندانی به آن باشد. در واقع هم آب را تلف کردهایم و هم برق را!! در نهایت پایین بودن درآمد نیروگاهها، موجب میشود که وزارت نیرو نتواند نیروگاه را در موعد مناسب بازسازی کند، لذا نیروگاه مستهلک شده و راندمان آن کم و کمتر میشود. این وضعیت برق کشور است، تاثیر نظام و ساختار تصمیمگیری را در جزءجزء آن بهخوبی میتوان دید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.