شعر/ تیر برقی چوبیام در انتهای روستا
"كاظم بهمنی" شاعر معاصر شعر جالبی با محوريت برق سروده است.
تیر برقی چوبیام در انتهای روستا
بیفروغم کرده سنگ بچههای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا میکاشتند
پیکرم را بوسه میزد کدخدای روستا
حال''اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته
بد نگاهم میکند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست؛ اما کدخدا
تیر سیمانی نمیگردد عصای روستا
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
جالب بود مرسی
خیلی زیبا است ممنون از سایت خوبتون
بسیار عالی بود درود بر شما شاعر گرانقدر
عالی بود یاد دوست عزیزم افتادم که زمانی زنده بود این شعر رو میخواند
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.