مصائب نخبه بودن در ايران از زبان یک مهندس برق
«حمايتي در كشور وجود ندارد» «آنقدر حمايتها كم است كه ما نميدانيم چه كنيم» «اصلا اگر حمايت نميكردند خيلي بهتر بود» «ما هيچ افق پيشرفتي در كشور نميبينيم» اينها بخشي از گلايههاي استعدادها يا به اصطلاح مغزهاي كشور است.

به گزارش "برق نيوز" روزنامه قانون نوشت: «تنها 25 سال دارد. دانشجوي دكتراي برق است. آنهم در معتبرترين دانشگاه ايران، دانشگاه صنعتي شريف. از كارشناسي تا دكتري را در همين رشته و دانشگاه گذرانده. رتبهاش در كنكور كارشناسي، 9 بود. رتبههاي زير 10 به صورت پيشفرض در رده استعدادهاي برتر دستهبندي ميشوند. دعوتنامههاي زيادي از دانشگاههاي مطرح آمريكا داشت. اما ايران و شريف را انتخاب كرد.
ولي وقتي كارشناسياش تمام شد و به سوداي پيدا كردن شغل وارد بازار كار شد، حساب دستش آمد. هيچ جايي در بازار كار براي نخبگان وجود ندارد! اين را وقتي فهميد كه حتي سپاه هم كه پروژههاي عظيم عمراني را زير دست دارد، حاضر به استخدام او نشد. تنها كاري كه ميشد كرد، ادامه تحصيل بود. فكري شده كه اگر دكترياش تمام شود، براي گذران زندگي چه كند؟!» اين داستان براي شما آشنا نيست؟ حال و روز خيلي از مغزهاي ايران همين است. مغزهايي كه سالهاست درباره آنهامينويسيم و حرف زدن درباره فرارشان از كشور، شده مثنوي هفتاد من كاغذ.
رفتن به اميد پيشرفت
«حمايتي در كشور وجود ندارد» «آنقدر حمايتها كم است كه ما نميدانيم چه كنيم» «اصلا اگر حمايت نميكردند خيلي بهتر بود» «ما هيچ افق پيشرفتي در كشور نميبينيم» اينها بخشي از گلايههاي استعدادها يا به اصطلاح مغزهاي كشور است. گلايهاي كه اگر به عمقش فرو بروي جز نااميدي براي كشور، چيز ديگري ندارد. در اطراف هر ايراني حداقل يك نخبه دانشگاهي وجود داشته كه بهخاطر نبود امكانات در ايران نمانده و به خارج از كشور رفته.
اغلب فارغالتحصيلان دانشگاههاي برتر يا رتبههاي نخست كنكورهاي سراسري، ترجيح ميدهند براي ادامه تحصيل به خارج از كشور بروند. دنيايي پر از فرصتهاي عالي براي پيشرفت. اما اين امكان براي آن دستهاي مهيا ميشود كه دخلشان بيشتر از خرجشان است. بعضي ديگر هم كه بورسيه ميشوند و مجبور ميشوند لقاي ديدن خانوادهشان را به عطاي درس خواندن در دانشگاههاي برتر ببخشند.
نخبهكشي پنهان در قتلگاه سوءمديريتها!
بحث فرار مغزها سالهاست در كشور مطرح ميشود. آنقدر هم كاري دربارهاش نشده كه پوسيده و نخنما شده است. اين داستان را گره بزنيد به بيكاري و آمار نجومي فارغالتحصيلان دانشگاهي بيكار. حتي نخبهها هم از ويروس بيكاري در امان نبودند. بسياري از آنهايي كه در دانشگاه شريف درس ميخوانند، نهايت افقي كه دارند عضويت در هيات علمي دانشگاه است كه اين سالها آنقدر شرايطش سخت شده كه رسيدن به آن هم، گذشتن از هفتخوان رستم ميطلبد. براي همين است كه بسياري از دانشجويان به جاي دنبال كار رفتن، به ادامه تحصيل روي ميآورند. اما اين كار تنها درماني موقتي است.
وقتي تا انتهاي مقاطع تحصيلي ميروند آنوقت است كه دنيا برايشان تيره و تارتر ميشود و درد اين اتفاق تلختر. محمد كه اين روزها در هول و ولاي درس خواندن در شريف و نبود كار زندگي ميكند، مدام از اطرافيانش ميشنود كه بايد از ايران خارج شود. اما نه خانوادهاش راضي به اين كار ميشوند و نه خودش دل رفتن دارد. اما اين دل سوختنها برايش نه نان شده نه آب. بعد از اين همه سال نخبگي از هيچ كجا، درخواستي براي كار نداشت. حتي هيچكجا به اينكه كجا درس خوانده هم توجهي نكرده. حالا او مانده و حوضش و هيچ افقي در وراي پايان دوره دكترايش وجود ندارد. كسي قطعا اگر در كشورهاي مطرح و صنعتي دنيا بود، قطعا روي سر، حلوا حلوا ميشد!
نخبههاي تنها، نخبههاي خسته!
23 سال دارد و دانشجوي مهندسي برق- الكترونيك دانشگاه آزاد قزوين است. گرچه شايد در نگاه اول، كسي را كه در اين دانشگاه درس ميخواند، به عنوان نخبه كشوري دانست. اما وقتي بدانيد كساني در اين دانشگاه درس ميخوانند كه حتي در رقابت با دانشجويان مطرح دانشگاه شريف و تهران هم رتبه بالاتري گرفتهاند و حتي در مسابقات خارجي هم جزو سه رتبه برتر هستند، حتما اسمشان را مغز ميگذاريد.
نخبهكشي پنهان در قتلگاه سوءمديريتها!
رضا قواميپور و دارودستهاش چندتا از همين بچهها هستند. بچههايي كه سعي كردهاند از امكانات دور و برشان براي طرح ايدههايي استفاده كنند كه حتي كمپانيهاي خارجي هم آرزوي داشتن آنها را در سر ميپرورانند: «طرحي با عنوان هواپيماي بدون سرنشين خورشيدي داشتيم كه براي اولين بار در مسابقات دانشگاه شريف شركتش داديم. البته بدون سيستم خورشيدي. در اين مسابقات مقام دوم را كسب كرديم. دانشجويان زيادي از دانشگاههاي ايران در اين مسابقات شركت كرده بودند. بعد از آن رفتيم و اين طرح را در اداره ثبت اختراعات ثبت كرديم.
از طريق يكي از دوستان در مسابقات دانشگاه شريف متوجه شديم كه مسابقاتي در سوئيس برگزار ميشود. براي همين در اين مسابقات كه با عنوان مسابقات ثبت اختراعات است، ثبتنام كرديم.» اينها را قواميپور ميگويد اما ادامه ميدهد كه چون هزينه شركت در مسابقه زياد بوده، نياز به حامي مالي داشتند: «ما هم سراغ بانك كشاورزي رفتيم. آنها هم در ازاي تبليغ اين بانك در خارج از مرزها، هزينه سفر و شركت ما در مسابقه را متقبل شدند. تقريبا 36 ميليون تومان.» اما اينكه چطور سراغ اين بانك رفتهاند برميگردد به توصيه يكي از دوستانشان كه قبلا بانك كشاورزي را به عنوان حامي مالي داشته، اين اتفاق افتاده. به گفته رضا، رئيس بانك آدم بسيار فرهيختهاي است كه دلش ميخواهد از اين طرحها حمايت كند.
ميگويند وقتي جشنواره داخلي داريم چرا جشنواره خارجي؟!
اما اين همه داستان رضا نيست. او و دوستانش براي شركت در ديگر مسابقات مطرح جهان اقدام ميكنند اما اينبار هيچ حامي مالياي پيدا نميشود. حتي نهادهاي حمايت از نخبگان هم هيچ كاري برايشان نميكنند. رضا و دوستانش به اندازه كافي نخبه هستند كه ديگر براي حمايتشان انقلتي وجود نداشته باشد. مقام اول در مسابقات ربوكاپ آزاد ايران، مقام اول در مسابقات ربوكاپ روباتهاي خانگي، مقام اول در مسابقات ميكروماهوارههاي ملي و چند مسابقه ديگر. به اندازه كافي كارنامه پري دارند! اما دريغ از كمكي. آنها به چند جا مراجعه كردهاند؛ بنياد ملي نخبگان كه خودشان مسابقات ملي خوارزمي را برگزار ميكنند كمكي نميكنند.
حرفشان هم اين است: «وقتي مسابقات داخلي داريم چرا بايد در مسابقات خارجي شركت كنيد كه اينهمه هزينه شود؟!» اين جمله را معاونت علم و فناوري رياست جمهوري هم به رضا و دوستانش گفته بود. خيلي بعيد است كه مسئولان كشور ندانند شركت در مسابقات جهاني چه وجهههاي مثبتي براي كشور دارد. اينكه در هر مسابقه هزار موقعيت تجاري و امكان ارتباط علمي با كشورهاي ديگر موجود است، اينكه ميشود ايدهها را تجاريسازي كرد و حسابي از قبلش پول به دست آورد و هزار نكته مثبت ديگر.
نمونه سادهاش رضا و گروهش؛ بعد از شركت در مسابقات سوئيس، هواپيماي قطر كه از غولهاي هواپيمايي جهان به حساب ميآيد طرحشان را پسنديده و ميخواهد به توليد برساند. ولي مشكل اين است كه از بچهها خواسته اين طرح را در خاك كشور قطر اجرايي كنند. گرچه فعلا در حال مذاكره هستند، اما اين طرح ميتوانست در خدمت هواپيمايي كشور خودمان باشد.
هرچه كه هست، بچهها براي رسيدن به جشنواره آلمان هنوز با بيپولي دست و پنجه نرم ميكنند و منتظرند دستي از غيب برسد و كمكشان كند. دستي كه شايد اميدي شود براي آينده درخشانشان. از اين دست داستانها در كشور كم نيست. آنقدر زياد است كه ميشود از روي آن چندين كتاب نوشت. اين را بايد مسئولاني بدانند كه اجازه ميدهند با خروج مغزها از ايران، تمدن 7هزار سالهمان به باد فنا برود.
امکاناتی که کشورهای بزرگ برای جذب نخبه در نظر می گیرند
چین
در سالهای اخیر حمایتهای قابلتوجهی از نخبگان شده است بهطوري كه این کشور تبدیل به یکی از قطبهای نخبهپرور دنیا شده و درآمد قابلتوجهی از اقتصاد چین ناشی از جذب نخبگان و ورود آنها به صنعت این کشور است. بعضي از اين حمايتها از اين قرارند: دستمزدهای بسیار تاملبرانگیز، تشویقهای مالی، تهیه مسکن، اختصاص بودجه های مناسب تحقیقاتی، حذف موانع همکاری بین اساتید- دانشجویان و مراکز صنعتی، تسهیل ورود پروژهها به بخش های صنعتی و استفاده از امکانات دولتی، اعطای کرسیهای دانشگاهی، فراهم کردن بستر مناسب تحقیق و پژوهش، کاهش نرخ مالیات و ...
سوئد
شناسایی استعدادهای برتر، تخصیص بودجه به جذب پژوهشگران، ایجاد انگیزه و تشویق محققان، ارائه حقوقی بالاتر از دریافتیهای معمول، امکان ادامه تحصیل در شرایط مطلوب، پرداخت حقوق ثابت ماهانه به نخبگان، خرید دستگاههای موردنیاز و... جزو سیاستهای جذب نخبگان در دولت سوئد است. از گذشته مبالغ هنگفتی در اين كشور در بخشهای مختلف پژوهشی و علوم صرف میشده و به همین دلیل به عنوان یکی از کشورهای نخبهپرور در عرصه جهانی مطرح بوده است. یکی دیگر از سیاستهايي كه در نهادهاي مختلف سوئد وجود دارد، تخصیص بودجه به دانشجویان مستعد و کوشاست.
کانادا
بخشهای مختلفی در کشور کانادا وجود دارد که از نخبهها در رشتههای مختلف حمایت میکنند. اما در تمامی این بخشها یک جمله ثابت دیده میشود: «نخبگان در صورت محقق شدن نیازهایشان، تبدیل به سرمایههای ملی میشوند.» اغلب نخبگان کانادا جزو مهاجراني هستند كه به اين كشور ميآيند. کشورهایی مانند آمریکا و کانادا کمبود استعدادهای برتر خود را با پذیرش و استقبال از نخبگان سایر کشورها جبران میکنند. کانادا نیز تسهیلاتی همانند آمریکا در اختیار نخبگان قرار میدهد.
آمريكا
پولهای هنگفتی در آمريكا براي جذب نخبگان و حمایت از استعدادهای برتر صرف میشود. حمایت از پروژههای دانشگاهی یا استعدادهای برتر زمانی شانس بیشتری پیدا میکنند که شامل همکاری بین چندین دپارتمان باشد. حمایتهای مالی دولت آمریکا از بخشهای علمی مانند: پزشکی، آیتی، مهندسی پزشکی، نانو و ... چشمگیر است. این حمایتها تا جایی پیش میرود که گاهی برای یک پروژه پزشکی، مجتمعهای بزرگ پزشکی ساخته ميشود كه بودجه زيادي ميطلبد.
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
من دانشجوی سال آخر مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستم.الان دو ساله که سوپر مارکت دارم که اونم مغازه بابام بود که بهم داد.رفتم ادارات گفتن نیرو نیاز ندارن ولی آمار گرفتم هر سال بچه های خودشونو جذب میکنن.رفتم دانشگاه گفتن حق التدریس میگیریمت اونم ماهانه حدود 200 تومن داره که میشه پول کرایه تاکسی ... خلاصه سرتون رو درد نیارم.هدفم اینه که یه کم پول در بیارم بعد از گرفتم دکتری برم اونور.یا علی.
من سازه شریف خوندم سال 88 از ارشد فارغ التحصیل شدم دارم دکتری رو تموم میکنم اما بیکارم
آخه عزیزان شما کار بلد نیستین فقط درس خوندین درس خوندن خشک و خالی بدرد نمیخوره حساب کسب مهارت و تحقیق و پژوهشه وقتی یکی داره تو امیر کبیر درس میخونه فقط اسم برقو یدک میکشه چونکه تا بحال تو عمرش نه کار برقی انجام داده نه چیزی کارم اکه باشه تو شرکت خصوصی نمیره چون امیرکبیر درس خونذه کار پشت میزی میخواد ولی بچه های فنی دست به آچارن کارم نباشه میتونن تو شرکتای خصوصی و این ور اون ور پولشونو درارن
علاوه بر اون شما با همین مدرکت به تکنسینی راضی باش تا چند سال تو شرکت کار کن کار یاد بگیر اونوقت با سابقه کاری که واسه خودت درست میکنی میتونی برای خارج از کسور به عنوان مهندس کار بلد اونجا مشغول شی
علاوه بر اون شما با همین مدرکت به تکنسینی راضی باش تا چند سال تو شرکت کار کن کار یاد بگیر اونوقت با سابقه کاری که واسه خودت درست میکنی میتونی برای خارج از کسور به عنوان مهندس کار بلد اونجا مشغول شی
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.