کد خبر: ۴۵۹۸۹
تاریخ انتشار : ۰۹:۳۸ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۰
مدیرکل برنامه‌ریزی، بهره‌برداری و بازار برق شرکت برق حرارتی با تاکید بر اینکه سهم انرژی در تولید کالا هیچ وقت به قیمت واقعی خودش نرسیده است، گفت: برق زیرساخت بنای اساسی هر توسعه‌ای در کشور است، ولی اهمیتی که به آن می‌دهند در آن حد نیست.

هزینه‌های پنهان تحمیلی به صنعت برق

به گزارش برق نیوز، «دو حامل انرژی را همزمان به همهجای کشور بردهاید. آیا این کار اقتصادی است که به همان جایی که برق را میبرید، به همانجا هم گاز ببرید؟» این پرسش را مدیرکل دفتر برنامهریزی، بهرهبرداری و بازار برق شرکت نیروی برق حرارتی مطرح میکند. کسی که در تمام روزهای سرد سال باید برای تأمین سوخت نیروگاههای حرارتی انواع و اقسامی از ابتکارات را به کار میبست تا تأمین برق به مشکل برنخورد.

«پرستو نریمیسا» که علوم کامپیوتر خوانده و ۲۴ سال قبل وارد وزارت نیرو و در شرکت توانیر مشغول به کار شد، به یکی از نقاط ضعف عمده در کشورمان اشاره میکند؛ فعال نبودن شورای عالی انرژی. بهاین معنا که هیچ سیاست کلان و راهبردی بر بخش انرژی حاکم نیست.

او در مصاحبه ای به هزینههای پنهانی که به صنعت برق تحمیل میشود، اشاره میکند که علاوه بر واقعی نبودن بهای برق هزینه تولید آن را افزایش میدهد. نریمیسا میگوید: «زمانی به صنعت برق تأکید شده که در فلان نقطه قرار است کارخانهای ایجاد شود. صنعت برق برای تأمین برق آن کارخانه خود را موظف دیده و برای برقرسانی به آن پست برق و شبکه ایجاد کرده  اما آن کارخانه هیچ وقت احداث نشده است. این یکی از هزینههای پنهان تحمیلی به صنعت برق است.» مشروح این گفتوگو درباره هزینههای پنهان تحمیل شده به صنعت و برق را در ادامه میخوانید:
 
بهنظر میرسد ما در ایران از نبود یک سیاست منسجم کلان در حوزه انرژی رنج میبریم. نمونه آن این است که یک دهه از اجرای قانونی تحت عنوان هدفمندسازی یارانهها سپری شده اما این کار هیچ کمکی به حوزه انرژی نکرده است.
در مورد هدفمندی یارانهها علت را در این باید جست که دو بحث در آن گنجانده شده بود؛ یکی واقعی کردن حاملهای انرژی از جمله برق. باید در طول برنامه پنجم قیمتها به قیمتهای تمام شده خودش میرسید ولی این اتفاق نیفتاد. پیشبینی شده بود تا زمانی که این قیمت واقعی بشود مابهالتفاوت قیمت تکلیفی و تمام شده به حوزه انرژی پرداخت شود. باز هم این اتفاق نیفتاد و نتیجه این بود که وزارت نیرو باز هم در عین خدمات دادن به مردم بیشتر و بیشتر بدهکار شد.
شاید لازم باشد ما یکبار مشخص کنیم که تأمین برق مشترکان «خدمت» است یا «کالا»؟ همچنان در وزارت نیرو و بخش عمدهای از بدنه و قوانین برق ایران یا اساسنامه شرکت توانیر، میگوید این خدمت است.  وقتی خدمت باشد شما فارغ از هر قیمتی، هر پولی هر ضرر و زیانی، وظیفه دارید با توجه به رشد نیاز مصرف در بخشهای مختلف باید برق را به تمامی مشترکان در هر جای کشور برسانید. اتفاقی که افتاد، این بود که وزارت نیرو و صنعت برق تمامی قوانین و ضوابط داخلی خودش را در چارچوب تأمین برق بدون اینکه بگوید مابهالتفاوت بهای تکلیفی برق را نگرفتم، اجرایی کرد. اما منبعی برای سرمایهگذاری متناسب با آن خدمات دریافت نکرد تا بتواند در حوزه تولید و توزیع اقدام متناسب انجام دهد.
 
یعنی یک دهه است که نه مابهالتفاوت برق تکلیفی و واقعی پرداخت شده و نه طبق قانون هدفمندسازی یارانهها قیمت حاملهای انرژی از جمله برق واقعی شده؟
یکی دو بار تلاش شد قیمت فروش برق را اصلاح کنند ولی با قیمت تمام شده فاصله زیادی وجود دارد. البته تلاش شد طی قانونی به وزارت نیرو کمک کنند تا بدهیهایش را به شیوهای تهاتُر کند. وضعی که بعد از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها رقم خورد وزارت نیرو را تا آنجا برد که هیچ بانکی حاضر به اعطای وام به این وزارتخانه نبود.
 
پس با این توصیف عملاً با مسکنهای کوتاه مدت سعی به رفع مشکلات در وضع موجود کردند نه اینکه بیماری را درمان کنند. عملاً برنامه بلندمدتی که بتواند این وضعیت را بهبود ببخشد، در کار نبود.
بله فرض کنید میخواهید دیواری بسازید اما این دیوار کج ساخته شده، مجبورید داربستی بزنید تا دیوار نریزد. آنچه بعد از قانون هدفمندسازی یارانهها برای وزارت نیرو در نظر گرفته شد، برای این بود که وزارت نیرو یک وزارتخانه خدماتی است. صنعت برق باید برای تولید و توزیع مراقب فرسودگی سیستمها و شبکه خود باشد. براساس یک تخمین ما الان هفت هزار مگاوات ظرفیت نیروگاهی با عمر بالای ۵۰-۴۰ سال داریم. برای بازسازی آنها دستکم ۶۰ درصد هزینههای سرمایهگذاری اولیه نیاز است. یا اساساً باید نیروگاههای قدیمی و فرسوده را جمع میکردیم و نیروگاه با تکنولوژی جدید نصب میکردیم.
شبکه انتقال و توزیع برق نیز شبکه فرسودهای است. مدیریت و رفع این فرسودگیها نیازمند منابع مختلف است. عملاً متناسب با آن خدمات هیچ وقت درآمدی جذب نشد. الان دولت چندین سال است از منابع عمومی پولی ندارد که به صنعت برق اختصاص بدهد. عمده درآمدهای صنعت برق فقط از قبوض برق است، یعنی از قیمتهای تکلیفی اما بین بهای برق تکلیفی و بهای برق واقعی فاصله بسیاری وجود دارد که پر نشده است.
صنعت برق ما یکی از بخشهای این کشور است که پر از نخبگان است. شک نکنید هیچ کسی نمیتواند برای این صنعت نسخه بپیچد و اجرا کند. از طرف دیگر شما هر چیزی بگویید یک مهندس برای آن راه حل دارد ولی هر راه حلی هزینههای خاص خود را  دارد. اما الان وضعیت به این مثال میماند که ما به یک مهندس هزار تومان دادهایم و از او توقع داریم به اندازه یک میلیون تومان کار کند.
ما در صنعت برق به نقطهای رسیدیم که استراتژی داریم. همه استراتژیها در راستای تحقق اهداف بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدتی است که روی کاغذ نوشته شدهاند. همه آن اسناد و چشماندازها در راستای خودکفایی است و علاوه برآن اینکه بخواهیم ایران را در منطقه رشد بدهیم. همه اینها به شکل ایدهآل هستند تا برنامه عملیاتی. توانمندی داخلی ما هم برای اجرای تک تک این برنامههای عملیاتی وجود دارد. صنعت برق سالیان سال است چه در حوزه تولید و چه در حوزه انتقال، به ساخت داخل متکی شده است. حتی قطعات ریز الکترونیکی را هم داریم در داخل تولید میکنیم و بسیاری از شرکتهای دانشبنیان ما آنها را تأمین میکنند. این تولید داخل نیازمند حمایت است. نمیتوانیم برای این تولیدکنندهها ایجاد بدهی کنیم.
 
از یک سو اشاره کردید که هنوز مشخص نیست برق خدمت است یا کالا و از سوی دیگر یک سری ایدهآلها پیش روی صنعت برق هست که باز هم توسط قوانین بالادستی تکلیف شده است. با چنین وصفی چگونه میتوان برنامهریزی اجرایی کرد؟
در حال حاضر ما به شیوهای در حال کار هستیم که برق به عنوان خدمت شناخته میشود. اگر قرار باشد طبق چیزی که در قانون اصل ۴۴ برآن تأکید شده یعنی تولید باید به بخش خصوصی واگذار شود دیگر نمیتوان به آن به شکل خدمت نگاه کرد. بخش خصوصی باید بتواند پول و سرمایهاش را به گردش دربیاورد.
بنابراین اگر قرار باشد طبق اصل ۴۴ تولید برق به بخش خصوصی واگذار شود باید برق به عنوان کالا و نه خدمات محسوب شود. اگر سرمایه بخش خصوصی در صنعت برق نتواند به گردش دربیاید آن را در جایی دیگری سرمایهگذاری میکند که صرفه اقتصادی دارد. 
 
فرضی مطرح است که در وزارت نیرو چه در صنعت برق و چه در صنعت آب مهندسانی هستند که از پس پروژههای عمرانی بخوبی برمیآیند اما نیاز است متخصصان دیگری بیایند تا بتوانند وضعیت مدیریت و اقتصاد این بخشها را بهبود ببخشند. شما هم الان اشاره کردید که نخبگان زیادی در صنعت برق در وزارت نیرو فعالند. اما چانهزنی برای بهبود آببها و قیمت برق واقعی نیازمند متخصصان دیگری است. از سوی دیگر مدیریت بسیاری از بحرانها نیز راهکار فنی ندارد بلکه راهکارهای غیرفنی می‌‌خواهد.
نخبگانی که عرض کردم فقط در حوزه برق فعال نیستند. خوشبختانه بعد از تجدید ساختار نیاز به نخبگان اقتصادی فراوان بود. چه الان که با تشکیل بازار برق و ایجاد حوزه معاونت اقتصادی چنین رویکردی ایجاد شده و چه پیش از آن بررسیهای اقتصادی در وزارت نیرو بخوبی انجام میشده است. بعد اقتصادی همیشه مؤثر بوده است زیرا باید براساس محدودیتها بهترین گزینه اتخاذ میشد.
اما مسأله این است که ما در صنعت برق ایدهآلها را تعریف میکنیم ولی جایی فراتر از صنعت برق یا حوزه انرژی تصمیمگیر است. همین که شما نمیتوانید قیمت برق را اصلاح بکنید و این اختیار صنعت برق نیست، همین که شما نمیتوانید منابع هدفمندی را که باید پولش را هر ماه از سهم هدفمندی را بدهید، حالا هر چقدر نخبه بیاورید تا راهحل بنویسند فایدهای ندارد. من فکر میکنم در حل این مسأله جایی که خیلی نقش دارد و خیلی خوب میتواند مؤثر واقع شود، سازمان برنامه و بودجه است، حوزه انرژی سازمان برنامه و بودجه است.  شاید به آن دورهای که سازمان برنامه و بودجه منحل شد و بعد دوباره احیا شد برگردد. واقعیت این است که پس از احیا دیگر این بخش از سازمان برنامه و بودجه به شکل سابق نتوانست عمل کند.
من فکر میکنم چیزی که خیلی دارد ضربه میزند بخشینگری، منطقهاینگری چه در دولت و چه در مجلس در تصمیمگیریها است. در تمام اینها کسی که متضرر است، مردم هستند. شما هر اقدامی که انجام میدهید هزینه نهایی آن روی دوش مردم است، اگر میخواهید قیمت آب و برق را گران کنید و قیمت انرژی را به قیمت واقعیاش تبدیل بکنید، آیا میتوانید هر چقدر دوست دارید قیمت را افزایش بدهید؟ آیا این باید از جیب مردم برود؟ یکی از مشکلاتی که در حوزه انرژی رخ داده، این است که دو حامل انرژی را همزمان به همه جای کشور بردهاید. آیا این کار اقتصادی است که به همانجایی که برق را میبرید به همانجا هم گاز ببرید؟
 
شما فرمودید از وقتی که تجدید ساختار اتفاق افتاد اقتصاد برق هم پررنگ شد، تجدید ساختار برای چه دورهای است؟
تجدید ساختار و مدیریت شبکه و بازار برق در دهه ۸۰ انجام شده است. اصلاً یک نقطه عطف است، در ۲۵ سالی که من اینجا هستم چند نقطه عطف برای من وجود دارد، یکی تجدید ساختار، یکی قانون هدفمندی، تجدید ساختار دوم که شرکت برق حرارتی جدا شد، اصل ۴۴ و خصوصیسازی، اینها نقاط عطفی هستند که باعث شده ما به شکلی که الان هستیم رسیدیم. ببینید ما خیلی راحت از هم انتقاد میکنیم و مسئولیتها را خیلی راحت از یک دولت به گردن دولت دیگر میاندازیم. من در اولین دولتی که وارد وزارت نیرو شدم دولت آقای رفسنجانی بود و تا الان هم دارم کار میکنم. برای من هیچ وقت فرقی نمیکند چون هدفم خدمت بوده است، برایم فرقی نمیکند آن دولت چه دولتی است. چون وظیفهام در وزارت نیرو دادن خدمات به مردم است.
 
شما میگویید این نقاط عطف یا مثلاً همان تغییر ساختار وضعیت را تغییر داده است. اما آیا با وجود همه نخبگانی که در وزارت نیرو هستند باز هم خروجی کار متناسب با آن است؟
آیا شما میخواهید فعالیت را به عوامل خارجی یا داخلی تقسیم بکنید یا نه؟
 
بگذارید اصلاً سؤال را به شکل دیگری بپرسم. مثلاً چقدر نهاد قانونگذاری و نمایندگان مجلس ما چیزهایی را به این نخبگانی که باید به مردم خدمات میدادند تحمیل کردند که منطقی، علمی و اقتصادی نبوده و صرفاً سلیقه آنها بوده است؟ چقدر از آنچه به وزارت نیرو تحمیل شده مطالباتی منطقهای بوده و ملی نبوده است؟
من فکر میکنم باید جمله شما را اصلاح کنم. نمیشود این را محکم گفت، یعنی چیزی که روی کاغذ اتفاق میافتد این است که نه تنها وزارت نیرو بلکه هر وزارتخانه دیگری، کسانی هستند که خوراک را به قانونگذار میدهند و میگویند چه قانونی را لازم داریم. شاید در ابتدا هم آن قانونی که نوشته قانون خیلی خوبی است ولی در نوشتار قانون ما یک ضعف داریم و آن ضعف این است که وقتی آن قانون را مینویسند به مشکلات اجرایی آن فکر نمی‌‌کنند، وقتی آن قانون نوشته میشود نیاز به منابع دارد، منابع دو بخش است منابع انسانی، منابع مالی؛
شاید نویسندگان در زمان خودشان فکر میکردند تورم به نحوی قابل کنترل است. شاید آن موقع که رفتند آن را اجرایی کنند  اطلاعات صحیحی نداشتند چون بالاخره عدد روی کاغذ است و باید عدد بیاورند ولی باید ببینند اجرای آن چقدر هزینه دارد. شاید پیشبینیها یا محاسبات دقیق نبود که آن قانون درست اجرا نشد شاید بعد که رفتند آن را اجرا کنند دیدند دیگر جامعه کشش آن را ندارد و مردم تحت فشار هستند و نمیتوانند.
 ​
همیشه این موضوع که جامعه کشش ندارد موضوعی بوده که نمایندگان مجلس از آن برای مخالفت با اصلاحات بهره بردهاند. چون با افزایش قیمت برق، مردم ناراضی میشوند و سبد رأی نمایندگان خالی میشود و بنابراین هیچ وقت موافق چنین کارهایی نخواهند بود.
ما نمیتوانیم منکر این شویم که هرگونه اصلاح نرخ میتواند عامل تورمی باشد، شاید ضعفی که ما در بخش اقتصاد برق داشتیم این بود که آثار آن را هیچ وقت نشان ندادیم. مانند آلودگی محیط زیست که نتوانستیم آن را با آمار دقیق نشان بدهیم که این آلودگیای که شما میگویید چقدر ناشی از سوخت نیروگاههای حرارتی ماست و چقدر ناشی از خودروهای دیزلی یا سایر منابع. 
شاید هیچ وقت نتوانستیم بگوییم اگر ما قیمت برق را اصلاح بکنیم، چقدر روی تورم و اقشار ضعیف جامعه تأثیر میگذارد. برخلاف سوخت که اثر افزایش بها در بخشهای دیگر نظیر حملونقل خودش را نمایان میکند در رابطه با برق این طوری نیست چون تولید، انتقال و توزیع آن هر چقدر که بخش خصوصی هم است عملاً زیر یک نهاد مدیریت میشود، پس یکی از این بخشها نمیتواند به بخش دیگری فشار بیاورد. از این جهت شاید ما نتوانستیم خوب خیال نمایندگان مجلس را راحت کنیم که این روند چقدر در تورم سال به سال زندگی عادی مردم اثر میگذارد. مثلاً در رابطه با مخابرات این حساسیت وجود ندارد.


شما میگویید ما نتوانستیم خیال نمایندگان را در مورد اثر تورمی واقعیشدن قیمت برق راحت کنیم. اما خیلی از قوانین هم توسط همین نمایندگان نوشته و به صنعت برق تحمیل میشود که اتفاقاً ممکن است آثار تورمی بیشتری ایجاد کند. مثلاً همین که در قانون برنامه تکلیف میشود هر سال ظرفیت نیروگاههای برق افزایش یابد اما در مورد مدیریت مصرف هیچ اتفاقی نمیافتد.
نخست اینکه باید دید چند درصد از مردم هستند که آثار واقعی شدن بهای برق را در زندگی روزمرهشان نمیتوانند جبران کرد، آیا ما آماری از آن داریم؟ اما از سوی دیگر مشکل این است که ما قانونی را مینویسیم ولی نمیتوانیم نتایج لازم را از اجرای آن قانون بگیریم. واقعاً باید همه مراکز تصمیمگیری کنار هم بنشینند و یکبار برای همیشه این مسأله را حل کنند که در کشور چرخههای پولی، نقدینگی در جامعه کنار هم شناسایی شوند و برای ۳۰ سال بعد از امروز تصمیم درست بگیرید وگرنه این چرخه با همین روالی که دارد میرود کماکان ادامه پیدا می‌‌کند و هیچ نخبه دیگری نمیتواند آن را درست بکند. در عین حال فراموش نکنیم کشوری هستیم تشنه مصرفگرایی، ما داریم دهه ۸۰ امریکا میشویم آنها از آن دوره گذشتند و ما تازه داریم کاری را که آنها انجام دادند انجام میدهیم، این دردی است که ممکن است برای یک عده منفعت داشته باشد.
 
بهجز مجلس و نمایندگان نهادهای دیگری هم هستند که در تحمیل برنامههای غیرملی و غیراقتصادی نقش دارند. اما ما سازمان برنامه و بودجه  را هم داریم. تصور من به عنوان یک ناظر بیرونی و نه با نگاه تخصصی این است که سازمان برنامهریزی مدیریت هم نقشی در تنظیم روابط و آثار متقابل برنامههای عمرانی و توسعهای بر حوزههای مختلف ندارد. منظورم این است که ما نهاد بالادستی نداریم که درباره انرژی یک سیاستگذاری کلان بکند. شما اشاره کردید که به هرجایی برق بردیم گاز هم بردیم. واقعاً در نبود یک سیاست کلان و جامع چه بلایی بر سر منابعمان داریم میآوریم؟
ما جایی را به نام شورای عالی انرژی داریم. اما ببینید این شورا چندبار در سال تشکیل جلسه میدهد. قبلاً در قانون سازمان برق این بوده که همیشه برنامهریز حوزه انرژی باشد. ما قوانین و برنامههای بالادستی داریم که خیلی کلی تعیین تکلیف کردهاند.
من فکر میکنم توانایی این را داریم که مجلس و دولت با کمک یکدیگر یکبار برای همیشه حوزه انرژی را حل کنند، دولت به تنهایی نمیتواند و مجلس باید پشت او و حامی دولت باشد و با کمک همدیگر موضوع انرژی را برای آینده حل بکنند وگرنه مصرفی که الان اتفاق میافتد متأثر از آن تصمیم اشتباه است و به هیچوجه هیچ کسی پاسخگوی این نیاز مصرف هم نخواهد بود و نمیتواند باشد مثلاً در رابطه با منازل قانون اصل ۱۹ که باید دیوارها دوجداره باشد.
باید به وزارت مسکن و شهرسازی و وزارت راه بگویند شما در مصرف انرژی نقش دارید و باید برای هر کسی نقشی تعریف کرد و شما باید با برنامههایتان گام به گام در این قسمت از انرژی صرفهجویی کنید و شما باید از ابتدا این پروژه را ایجاد کنید و به نفر بعدی بدهید، اینکه چیزی روی کاغذ بنویسیم و به شما بدهیم، مشکل شما را حل نمیکند فقط یک نتیجه دارد و آن هم این است که من میگویم من کارم را کردهام! ولی درنهایت در درازمدت وضعی میشود که الان داریم و مصرف انرژی با سرعت زیادی دارد به دره و قهقرا میرود.
 
یک سوی دیگر این وضعیت ناشی از آن است که برای مردم فرقی نمیکند چگونه مصرف کنند. وقتی بهای انرژی به گونهای است که در خرید کالاهای انرژیبر تأثیری ندارد و مردم موقع خرید به این دقت نمیکنند کالایی که میخرند چقدر برق مصرف میکند آن وقت چه انتظاری داریم که وضع تغییر کند. همان بخش ساختمان که اشاره کردید. الان وضع به گونهای است که هر کس هر ساختمانی بسازد مردم آن را میخرند ولی اگر قیمت انرژی فرق میکرد مردم سراغ خرید خانهای میرفتند که در آن انرژی کمتری مصرف شود.
شرایطی که ما ایجاد کردهایم به اینجا ختم شده که هیچ نخبهای در صنعت برق نمیتواند راه برون رفت آن را طرح کند و با هزار فرمول و گزارش هم این معادله حل نمیشود. چه وضعیتی؟ اینکه بگویید به فلان بخش میخواهم یارانه بدهم و شما به او برق را با این قیمت بدهید. اما مابهالتفاوت آن را به صنعت برق ندهید. بعد این وزارت نیرو باشد که با آن بخش دریافت کننده یارانه درگیر شود. آیا تا حالا حساب کردید قیمت برق تمامشده تک تک کالاهای تولیدی در این کشور چقدر است؟ اینکه صرفاً فلان بخش تولیدی یا صنعتی دارد ایجاد شغل میکند باید برقیارانهای بگیرد برای دولت میتواند مبنا داشته باشد اما باید در ازای این حمایت از صنعت برق هم به درستی حمایت کند.
 
اگر شورای انرژی داشتیم باز هم به مردم هم برق و هم گاز میدادیم؟ الان چالش شما این است که گاز را بگیرید برق تولید کنید و به مردم برق بدهید، چرا ماباید چنین روشی را اجرایی کنیم؟ آیا نمیتوانستیم به جاهایی فقط گاز بدهیم و به یک جاهایی فقط برق بدهیم؟
ببینید از منظر پدافند غیرعامل برقرسانی خیلی مهمتر از گازرسانی است زیرا در مناطق زلزلهخیز تأسیسات گاز میتواند تبعاتی داشته باشد. اینکه هم به برق بگوییم برو بفروش و درآمد کسب کن و هم به گاز بگوییم برو بفروش درآمد کسب کن با هیچ منطقی نمیخواند. اینکه ما همان خدماتی که به بخشهای شهری دادهایم به بخشهای روستایی هم بدهیم سیاستی برای جلوگیری از مهاجرت بوده تا آن منطقه جمعیت خودش را حفظ کند. اما ارائه خدمات با چه برنامه و سیاستی بوده مهم است؟ باید پرسید برنامه درازمدت چیست؟ آیا ما آمایش سرزمین داریم؟ آیا ما نقشهای به نام حریم شهری داریم یا نداریم؟ من وقتی نیروگاه ساختم وسط بیابان بود اما با گذشت زمان الان به وسط شهر تبدیل شده است. ما هر نیروگاهی که ساختیم با مجوز محیطزیست بود به این معنا که فاصلههای شهری، جاده و غیره دیده شده بود بعد مجوز گرفتیم و احداث کردیم. شما نیروگاهی بدون مجوز محیطزیست نمیبینید. اما همان سازمان حفاظت محیطزیست که دارد کار خودش را انجام میدهد امروز به من میگوید چرا فاصله این نیروگاه شما با شهر کم است؟ اینکه شهرها حریم نداشتهاند و هرطور پیشآمده گسترش یافتهاند درست است؟
برای همین فکر میکنم واقعاً در حوزه انرژی نیاز به نهادی داریم که نقش دولت را پررنگتر نکند ولی کاری کند که از ایجاد تعارض میان دستگاههای که کار توسعهای انجام میدهند بکاهیم. هدف این است که یک نقشهای با توجه به وضع موجود، قوانین و مقرراتی که وجود دارد به کار بگیریم. اگر نیاز به اصلاح دارد با کمک نمایندگان مردم اصلاح شود. همه میدانیم هیچ نمایندهای نیست که نخواهد شهرش آباد شود، ولی هیچ نمایندهای نباید فکر کند دارد زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران خدمت میکند و به منافع ملی نیندیشد.
الان اختلافات زیادی در شهرهای مختلف برای ساخت نیروگاه وجود دارد، ما همه میخواهیم یک کاری انجام بدهیم ولی همه کارهایی که ما انجام میدهیم هزینه است. اگر قرار باشد به این بیندیشیم که دولت را کوچک کنیم و در قالب استانی شدن بیاییم فکر کنیم از این استان به استان همجوارش برق صادر کنیم این حاصل چه منطقی است؟ چنین تفکراتی همه هزینههای پنهان است و درنهایت از جیب مردم میروند هیچ فرقی ندارد شما کجا باشید.
 ​
این وضعیت هم ناشی از همان نبود تمرکز در سیاستگذاری کلان در حوزه انرژی است. بجز چنین رفتارهایی چه هزینههای پنهان دیگری به صنعت برق تحمیل میشود؟
در صنعت هزینههای پروژههایی که اقتصادی نیست ولی مجبور هستید آنها را اجرا بکنید تبدیل به هزینه پنهان میشود. سهم انرژی در تولید کالا هیچ وقت به قیمت واقعی خودش نرسیده است. برق زیرساخت بنای اساسی هر توسعهای در کشور است ولی اهمیتی که به آن میدهند در آن حد نیست.
بحث هزینه پنهانی که عرض کردم آن بخشی از هزینهها است که شما تولید کردید ولی متناسب با آن نمیتوانید ارزش ایجاد کنید. ببینید الان یکی از نقدها این است که سوخت نیروگاهها هم یارانهای است. اتفاقاً اینکه هر مترمکعب گاز مصرفی در نیروگاهها را ۵ تومان محاسبه کنند اصلاً خوب نیست. چرا؟ نتیجهاش این میشود که راندمان نیروگاهی پایین میماند. ببینید یک درصد راندمان افزایش پیدا کند میتواند ۱۰میلیون مترمکعب در روز صرفهجویی سوخت ایجاد کند. آیا این ارزش ندارد که دغدغه من بشود.
 
الان عدد راندمان چند است؟
سال گذشته به راندمان ۳۸.۸۶ رسیدیم و ابتدای امسال با تمام فشارهایی که ما میگذاریم به ۳۹ درصد افزایش پیدا کرده است. ببینید وقتی سوخت نداشته باشیم مجبور میشویم که نیروگاههایی را از مدار خارج کنیم. این وضع روی راندمان تأثیرگذار است. در زمستان میتوانیم راندمان را به راحتی ۵/۴۰درصد در هر روز داشته باشیم یعنی من هر روز میتوانم اینقدر صرفهجویی بکنم ولی وقتی محدودیت سوخت به وجود میآید و مخازن هم گازوئیل نداشته باشند این باعث میشود راندمان متأثر شود و نتوانم به آرایش بهینهای که میتوانم دسترسی پیدا کنم. در این گردش از تولید تا توزیع، هزینههایی وجود دارد که حتی روی کاغذ آوردم نشده است، ممکن است ما بگوییم تلفات، ولی مکانیابی صحیح نیروگاهها در کجای شبکه قرار بگیرد؟
بگذارید مثال دیگری برای هزینههای پنهان تحمیل شده به صنعت برق بزنم. در زمانی به صنعت برق تأکید شده که در فلان نقطه قرار است کارخانهای ایجاد شود. صنعت برق برای تأمین برق آن کارخانه خود را موظف دیده و برای برقرسانی به آن پست برق و شبکه ایجاد کردهاست. اما آن کارخانه هیچوقت احداث نشده است. این یکی از هزینههای پنهان تحمیلی به صنعت برق است. در صنعت برق کلی از این هزینهها داریم. وقتی برنامهای روی کاغذ است برای اجرایی شدن آن و تأمین زیرساختش نمیتوان صبر کرد.
برای ساخت یک نیروگاه از زمانی که روی کاغذ است تا زمانی به بهرهبرداری برسد بین ۵ تا ۷ سال زمان لازم است. وقتی میگویند فلان منطقه ویژه اقتصادی قرار است ایجاد شود شما برای آن برنامهریزی میکنید. نیاز به کابلکشی و ایجاد تأسیسات دارد. آیا من میتوانم صبر کنم ببینم آن منطقه اقتصادی واقعاً ایجاد میشود یا نه بعد برای زیرساخت آن اقدام کنم؟ همه این اتفاقات ناشی از نبود جایگاهی برای رسیدگی به وضعیت اجرایی در تصمیمات کلان است، یک جایی که متولی برنامههای بلندمدت کشور باشد.
 
اگر بخواهید مصادیق دیگری از هزینههای پنهان تحمیلی به صنعت برق را توصیف کنید بجز یارانهها به چه موارد دیگری اشاره میکنید؟
صنعت برق صنعت زودبازدهای نیست، صنعت زوداحداث و زود توسعهای هم نیست که برای ۵ سال برای آن تصمیم بگیریم. شما نمیتوانید برای امسال یک برنامه ۵ ساله بدهید و دوباره ۵ سال بعد آن را عوض کنید؟ برای صنعت برق حداقل باید برنامههای درازمدتتر از این تدوین کنند یا برنامههای دائمی، به هیچوجه ما نباید یک کاری را شروع کنیم و بعد وقتی وارد برنامه پنجم شدیم بگوییم این برنامه چهارم بود، دیگر اثر ندارد، اینها هم هزینه است، شما بابت شروع آن کار کارهایی را انجام دادید حتی تغییر ساختاری که در صنعت برق اتفاق افتاده یا اینکه این شرکت تولید را جدا کرده بعد یک عده میگویند اشتباه کردید، برگردید، این هزینه است! به این راحتی مگر میشود گفت بروید بعد بگویید برگردید؟! هزینه تغییر سیاستها هزینهای است که باید دیده شود و هزینه زیادی را به ما تحمیل میکند.
 
اولویت وزیر بعدی برای بخش برق چه باید باشد؟
یک اتاقی درست کند، تا در آن عدهای قوانین و مقررات را بیاورند و تناقضاتش را پیدا کنند، با مجلس رایزنی کنند، قوانین و مقرراتی که مخل هستند و هیچ فایدهای ندارند یکبار برای همیشه حل شوند.
وقتی قانون هوای پاک نوشته شد، آیا کسی که نویسنده این شاخص بود حواسش بود من الان کجا هستم که در عرض یکسال چگونه قرار است به کجا برسم؟ محیطزیست امروز به من میگوید رئیسجمهوری سال ۹۸ قانون هوای پاک را ابلاغ کرده و شما باید روی تمام نیروگاهها فیلتر نصب کنید. آیا این فرایندی یکساله است؟ آن کسی که داشت این قانون را مینوشت از من پرسید تو برای این کار مطالعه داری یا نداری؟ برای اجرای آن چقدر پول لازم دارد؟ حالا شما به من بگویید من هم آن را پیدا کنم، چه کسی برای هر نیروگاه ۵۰ میلیون دلار پول به من میدهد؟ این نیست که یک نفر دستور بدهد و شما اجرا کنید، از این موارد زیاد داریم و در اجرا هم به هیچ کسی کمک نمیکند.
 
به غیر از هوای پاک چه تناقض دیگری دارید؟
زیاد است مثلاً پدافند غیرعامل میگوید شما باید ۴۵ روز مخزن گاز داشته باشید، محیطزیست میگوید به شما اجازه نمیدهیم در استان مازندران یا در استان گلستان سوخت مایع مصرف کنید به او مجوز داده مشروط بر اینکه سرمایهگذار من در دفترخانه تعهد داده که یک لیتر هم گازوئیل مصرف نکند، آیا میشود من یک لیتر گازوئیل مصرف نکنم؟ آیا کسی میتواند بگوید اگر یک روزی حادثهای اتفاق بیفتد، شبکه گاز نیروگاهی قطع شود من آن نیروگاه را چه کنم؟
اینکه شهر نزدیک ما میشود را ما باید مدیریت کنیم؟ الان خانه مردم دیوار به دیوار مخزن نیروگاه شده است. آیا نیروگاه ما از ابتدا آنجا بوده؟ حادثه لبنان اتفاق افتاده، میگویند این خطرناک است اگر حادثهای اتفاق بیفتد تمام آنجا منفجر میشود، این را یک کاری بکنید! پدافندعامل این را میگوید، دیگری یک چیز دیگری میگوید.

منبع: ویژه‌نامه پای فردا بر شانه‌های امروز روزنامه ایران

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
رامین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۳
0
2
یکی از بزرگترین مشکلات صنعت برق همینکه با علوم کامپیوتری وارد صنعت برق میشن و از افراد تحصیلکرده که در دانشگاه های تاپ ایران در رشته برق درس خوانده اند استفاده نمیشه.
در ضمن این حرف تکراری "واقعی شدن قیمت های حامل انرژی" رو همه دیگه حفظ شدن باید راهکار بدین نه اینکه همش یه جمله رو که حفظ کردید تکرار کنید. بعدشم فرض کنید قیمت حامل های انرژی رو واقعی کردیم اون موقع پول قبض آب و برق و گاز مردم راحت به 2میلیون تومن در ماه میرسه!! خوب همه که مثل ایشون حقوق خوب با مزایایی عالی نمیگیرن الان برای افراد کم درآمد و قشر ضعیف باید چیکار کرد. برای این باید راهکار بدید نه اینکه همش همه این جمله ی کلیشه ای رو تکرار کنید. به همین خاطر بارها گفته شده که بهتره از مدیران یا افرادی استفاده بشه که از جنس خود مردم هستن اینطوری کارها و حرف هایی که زده میشه منطقی تر خواهد بود.
از سایت برق نیوز هم انتظار بیشتری میره. مصاحبه های خشک و خالی بدون به چالش کشیدن مسئولین به چه کار می آید؟!
از سایت شما خواهش میکنم وقتی مصاحبه میکند بپرسید که شما چه راهکارهایی رو پیشنهاد میدید؟!! نه اینکه چندتا سوال که همه بلدن جوابشو بپرسید!!!
مدیر پایگاه ما مصاحبه نمی کنیم و میدونیم عیار افراد چیست
ما هم که این مصاحبه را دیدیم متوجه نشدیم چرا چنین مصاحبه ای گرفته شده است ولی انتشارش خالی از لطف نیست.
هزینه های پنهانی که خودشان با عدم تخصص و مدیریت به سیستم تحمیل کرده اند به مراتب بیشتر از چند طرح اشتباه است که همان هم ناشی از سوء مدیریت بوده است.
اثرات ماندگار مدیریت ایشون در بخش نیروگاههای مقیاس کوچک هنوز پابرجاست
ارسال نظر قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
نتیجه عبارت زیر را وارد کنید
captcha =
وضعیت انتشار و پاسخ به ایمیل شما اطلاع رسانی میشود.
پربازدیدها
برق در شبکه های اجتماعی
اخبار عمومی برق نیوز
عکس و فیلم
پربحث ترین ها
آخرین اخبار